ما دو نوع دررآمد داریم.
درآمد فعال : درآمدی که با کار به دست می آید .
آدمهای متوسط فقط روی درآمد فعال خودشون حساب میکنند و دوشیفت کار میکنند. اضافه کاری باید بکنند. و البته بسیار بسیار قابل احترام و ارزشمند و مهره اصلی و گرداننده جامعه هستند
در آمد دوم : سرمایه گذاری است
شما باید چند سال کار کنید درآمددفعال خود را به طریق وام کوچک و شرکت در قرضالحسنه فامیلی و هر طریقی تبدیل به سرمایه گذاری بکنید. سرمایه گذاری در زمین. ملک . کسب و کار . بیزینس . سهام .
این تنها راه جذب پول بسیار است. وگرنه همان آب باریکه می ماند.
این کار را خیلی ها دور و برتان میکنند . و شما یوهو میبینید زندگی طرف از اینرو به آنرو شد.
اگر شما دنبال کسب پول باشید راه های بدست آوردن آن هم می آید . دقیقا انگار اگر دنبال مواد مخدر باشید راه های بدست آوردنش را پیدا میکنید.
پول باید در جریان باشد . در خدمت شما باشد.
هدف تعیین کنید که به چه رقمی و چه خواسته هایی میخواهید برسید.
یادتان نرود سرمایه گذاری کنید.
یادتان نرود باور غلط را دور بریزید.
دنیای درون شما دنیای بیرونی شنا را میسازد.
فرکانسهایی که ما از خودمون ساطع میکنیم دقیقا مثل امواج رادیو هستند و واقعی هستند و وجود دارند . این دنیا طبق قانون فرکانس و ارتعاش ما کار میکند. از هر چیزی بترسی سرت می آید ... از اخراج... بی پولی ... تنهایی.. آن فکر غالب تو است که زندگی تو را میسازد. اسمش عقیده و believe است . مثل یک converter افکار ما در این دنیا طبق قانون بدون تغییر آن زندگی ما را میسازد.
آیا میپرسید چرا اصلا باید تلاش کنیم که پولدار شویم؟ اگر به اختیار خودمون ساده زیستی را انتخاب کنیم خیلی فرق داره با فقر اجباری و نداری.
خداوند میخواهد ما بهترین کیفیت ها را داشته باشیم . نه کمترین و حداقل. و در قرآن ده ها بار از صفت رزاق و کریم و روزی دهنده بیشمار صحبت کرده.
حضرت علی در کتاب جامع الاخبار ص ۴۴۸ منتخب میزان الحکما۸۱۸/۳۰۰ گفته :
فقیر حقیر است و حرف راست او دروغ انگاشته میشود.
ائمه بسیار ثروتمند بودند. خیلی چیزها به شما دروغ گفته شده است. امام حسن عسکری همیشه یک سفره باز پر از غذا برای فقرا پهن میکرده.
اگر کسی ادعای معنوی بودن کند و فقیر باشد یک جای کارش میلنگد.
این باورهای غلط مثل سیمان سفت به فکر بعضی از ماها چسبیده. و از پول بیشتر هراس و ترس داریم.
دوستان در تمام دنیا از طریق رسانه ها نسان دادند که ثروتمندان بد هستند ولی مثلا اون آدم فقیره خیلی آدم خوبیه.
اتفاقا اولین ترکش فقر به ایمان ما میخوره.
ثروتمند بودن هیچ منافاتی با راه حق ندارد. من از ثروت خیلی کلان حرف نمیزنم. یک ثروت معقول و خوب.
فقر باعث هزار و یک مشکل میشود. عدم توجه به سلامتی . عدم توجه به دیگران . کمک نکردن . رفت و آمد نکردن . افسردگی شدید. شکست اعتماد به نفس. از بین رفتن عزت نفس . حرفش شنیده نمیشود حتی اگر حقایق را بگوید.
شما با داشتن پول کافی میتوانید به سلامتی جسم و روح بپردازید . به زیبایی محل زندگی و محله زندگی برسید . آیا ترجیح میدهید در یک بیغوله زندگی کنید یا یک محله سر سبز رسیدگی شده و همسایگانی که به درون و بیرون خانه شان اهمیت میدهند؟
شان انسانی بالاتر از این است که در فقر و بدبختی و بیماری زندگی کند.
انسان والا بهترین کیفیت را بر میگزیند.
با داشتن پول میتوانید سفر بروید . رمز و راز وجود خود وهستی را کشف کنید. چیزهای ندیده را از نزدیک ببینید . حقایق هستی و دنیا را با چشم ببینید. و صد تا دلیل دیگه .
ضلع تاریکی و شیطان همیشه محدودیت ها را به تو نشان میدهد و باور تو را رقابتی میکند . تو فکر میکنی از جایی باید کسر شود تا به تو اضافه شود . نخیر آقا. چین . کره . ژاپن و کشورهای عربی روز به روز ثروتمندتر میشوند و از کسی در دنیا چیزی کم نمیشود.
چرا در ایران پیرمردهای شصت هفتاددساله مسافر کشی میکنند. و در اروپا همان پیرمردها جهانگردی؟ چون باور ما غلط است . باور های مذهبی غلط را دور بریزید.
اگر کسی به واسطه شما زندگی اش بهتر شود خداوند زندگی شما را صد درصد بهتر و بهتر از هر نظر از نظر تکامل روحی و معنوی از نظر مادی میکند . پس کمک کنیم زندگی های همدیگر را بهتر کنیم.
· 2 دقیقه بخوانید
یک روز یک استاد وارد کلاس شد و از دانش آموزان خود خواست که برای یک آزمون غافلگیرانه آماده شوند. آنها با اضطراب در میزهای خود منتظر شدند تا آزمون شروع شود. استاد برگه ها را داد و به پشت بود طبق روال . از دانش آموزان خود خواست که صفحه را روشن کنند و شروع کنند. در کمال تعجب همه ، هیچ سوالی وجود نداشت ، فقط یک نقطه سیاه در مرکز صفحه خالی است.
استاد با دیدن این عبارات در چهره همه ، این موارد را به آنها گفت: "من از همه می خواهم آنچه را که می بینند در آنجا بنویسند". دانش آموزان گیج ، کار غیر قابل توضیح شروع کردند.
در پایان کلاس ، استاد تمام برگه های پاسخ را گرفت و شروع کرد به خواندن هر یک از آنها با صدای بلند در مقابل همه دانش آموزان. همه آنها بدون استثناء ، نقطه سیاه را توصیف کردند ، در تلاش بودند موقعیت خود را در وسط ورق و غیره توضیح دهند. پس از خواندن تمام پاسخهای دانش آموزان،استاد شروع به توضیح داد: "من این را نمی خواهم به شما نمره دهم ، فقط می خواستم چیزی را برای فکر کردن به شما بدهم. هیچ کس در مورد قسمت سفید کاغذ ننوشته است. همه روی نقطه سیاه تمرکز داشتند و همین اتفاق در زندگی ما رخ می دهد. یک کاغذ سفید برای مشاهده و لذت بردن داریم ، اما همیشه روی نقاط تاریک تمرکز می کنیم. زندگی ما هدیه ای است که از طرف خدا ، با عشق و مراقبت به ما عطا شده است و ما همیشه دلایلی داریم که طبیعت را روز به روز تجدید می کنیم ، دوستانمان در اطرافمان ، شغلی که معاش ما را تأمین می کند ، معجزاتی که هر روز شاهد آن هستیم.
با این حال ، ما فقط روی نقاط تاریک مانند مسائل بهداشتی که باعث ناراحتی ما می شود ، کمبود پول ، رابطه پیچیده با یک خانواده ، ناامیدی با دوستان و غیره. نقاط تاریک در مقایسه با همه چیزهایی که در زندگی ما وجود دارد بسیار اندک هستند ، اما آنها مواردی هستند که ذهن ما را آلوده می کنند. بنابراین چشم های خود را از لکه های سیاه زندگی خود دور کنید. از هر لحظه از زندگی خود لذت ببرید.